loading...

مجله اینترنتی کریستال

آخرین ارسال های انجمن
بازدید : 1403
یک داستان سر کاری و یک کیلو حرف واقعی در ادامه مطلب
http://mihan3.persiangig.com/pic/sarekari.gif

1-چندسال پیش یکروز
چندسال پیش یکروز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می  خوردم. ناگهان پدرو مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد  زدند که:« ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر ». رفتم خواستگاری؛ دختر پرسید: « مدرک تحصیلی ات چیست »؟ گفتم:« دیپلم تمام »! گفت:« بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشوبرو دانشگاه ». رفتم چهار سال دانشگاه لیسانس گرفتم ......برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ پدر  دختر پرسید:« خدمت رفته ای »؟ گفتم:« هنوز نه »؛ گفت:« مردنشده نامرد! بزدل! ترسو! سوسول! بچه ننه! پاشو برو سربازی ». رفتم دو سال خدمت سربازی را  انجام دادم برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ مادر دختر پرسید:« شغلت چیست »؟ گفتم: « فعلا کار گیر نیاوردم »؛ گفت:« بی کار! بی عار! انگل اجتماع! تن لش! علاف! پاشو برو سر کار ». رفتم کار پیدا کنم؛ گفتند:« سابقه کار می خواهیم »؛  رفتم سابقه کار جور کنم؛ گفتند:« باید کار کرده باشی تا سابقه کار بدهیم ». دوباره رفتم کار کنم؛ گفتند: « باید سابقه کار داشته باشی تا کار بدهیم». برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم: « رفتم کار کنم گفتند سابقه کار، رفتم سابقه کار جور کنم گفتند باید کار کرده باشی ». گفتند:« برو جایی که سابقه کار نخواهد ». رفتم جایی که سابقه کار نخواستند. گفتند:« باید متاهل باشی ». برگشتم؛ رفتم خواستگاری؛ گفتم:« رفتم جایی که سابقه  کار نخواستندگفتند باید متاهل باشی ». گفتند:« باید کار داشته باشی تا  بگذاریم متاهل شوی ». رفتم؛ گفتم:«باید کار داشته باشم تا متاهل بشوم». گفتند:« باید متاهل باشی تا به توکار بدهیم ». برگشتم؛ رفتم نیم کیلو تخمه  خریدم دوباره دراز کشیدم جلوی تلویزیون و فوتبال نگاه کردم


2-

درس نخوانید. هیچکس از درس خواندن به جایی نرسیدهبه جز علی دایی.
 
 از کودکی معاملات زمین و مسکن را جدی بگیرید، همه که قرار نیست از دزدی بهجایی برسند.
 
یک پدر پولدار برای خود دست و پا کنید. از همان روز اول در بیمارستان باتطمیع پرستار و یک جابجا کردن ساده ی دستبندهایتان یک عمر آسوده باشید، بگذاریدبرای یک بار هم که شده یک بچه آریستوکرات دنبال معنویت بدود.
 
اگر پدرِ پولدار نشدلااقل یک زن یا شوهر مایه دار برای خود دست و پا کنید. یادتان باشد فیلم های هندی وآبگوشتی را برای شما ساخته اند و هنوز که هنوز است فلاسفه بر سر مفهوم عشق و زیباییبا هم دست به یقه اند اما بر سر مفهوم پول کسی شک ندارد.
 
بلوف بزنید. به هرکسمی رسید بگویید شرکت زده اید و فلان پروژه را در دست انجام دارید. یادتان باشد یک بلوف زن موثر و بجا از یک رزومه پر و پیمان  (c.v.) مفیدتر است.
 
حتا اگر خال زشتی همروی صورتتان دارید با «محمد رضا شریفی نیا» طرح دوستی بریزید. هر ماه ، پنج فیلم ازشما اکران می شود و یک شبه از علافِ محله «قازقُل آباد» تبدیل به سوپراستار دستنیافتنی می شوید.
 
شما فقط ششصد میلیون تومان تا موفقیت فاصلهدارید. آن را تهیه کنید بعد فیلم بسازید. اگر هیچ تلاشی نکنید حتما پرفروش ترینخواهد شد. راستی ، فکرش را نکنید کارتِ کارگردانی هم با کارت سوخت می آید دممنزلتان.
 
اگر حتی توی بیابان های جاده ی قم یا در اعماق کویر نمک یک تکه زمین دارید دیگرلازم نیست کاری بکنید ، ثروت و موفقیت در چنگال شماست.
 
لازم نیست پدربزرگ خیلی پولداری برای خود تهیه کنید کافیست فقط یک خانه ی کلنگیحوالی کولی آباد داشته باشد ، بسِ تان است. اول پدربزرگ مهربان را به خانه ی آخرتراهنمایی کنید. سپس خانه را بکوبید و با چند فرغون بتُن ، پی ریزی کنید و چند تاستون لاغرتر از گردن مرتاض های هندو را هم عَلَم کنید و تیغه بزنید و آن را متری  (قیمت پایه) یک میلیون و سیصد معامله کنید. همیشه به خاطر داشته باشید در زلزلهتهران خشک و تر با هم می سوزند و هرچه بسازید« کُن فیَکون » خواهد شد پس خرج بیخودنکنید.
 
تولیدی« خنزر پنزر » بزنید. مثلا زیر کفش بسازید نه خود کفش. کفش را چینی ها میسازند.
 
دریک شرکت دولتی استخدام شوید. از هرکس به دستتان رسید پله ای بسازید و پله پله بالا،بالاتر و به ملاقات خدا بروید .در ضمن به یاد داشته باشید کسی که نخواهد بالا برود غیرمستقیم قبول کردهنردبان این و آن باشد.
 
در مسابقات فوتبال سالنی جام رمضان شرکت کنید و هرچیز و هرکس را کهدیدید «دریبل» بزنید. توجه داشته باشید که برای کار تیمی به کسی پول نمی دهند.برایمطالعه بیشتر در این خصوص فیلمهای علی کریمی را ببینید.
 
اگر هیچ هوش واستعدادی ندارید لااقل کُشتی بگیرید. برای فتیله پیچ کردن یا اجرای «سَگَک دوبل »کهنباید استعداد خدادادی داشت، «خر زور بودن» کفایت می کند. یکی دو سال کشتی بگیریدبعد کاندیدای شورای شهر بشوید.
 
در خیابان استاد نجات اللهی، مغازه ی فروش کارتتبریک های ژیگولی وعروسک پشمالو بزنید. از فروش قبل از روز «‌وَلِنتاین» به نان ونوایی می رسید.
 
جعل سند کنید و آرم طرح ترافیک دولتی بگیرید و دانه ای پانصد تومان آزاد بفروشید. وقتی هم گند قضیه درآمد راست راست برای خودتان در اداره راه بروید و به چشمهمکارانتان زُل بزنید، آنقدر زل بزنید که آنها به خودشان شک کرده و در پایان وقتاداری خود را به اولین پاسگاه کلانتری معرفی نمایند

درباره
جمعه 19 اسفند 1390 زمان : 15:01 نظرات (0)
ارسال نظر برای این مطلب
کد امنیتی رفرش

درباره ما
مجله کریستال پورتال جامع اینترنتی شامل:اخبار،دانلود،تفریح و سرگرمی،اس ام اس،دنیای مد،موسیقی،فیلم و کارتون،کلیپ،نرم افزار و بازی،آشپزی و تغذیه،کودکان و والدین،فرهنگ و هنر،مذهبی،ورزش،بازار،اسرار خانه داری،سلامت،زناشویی،آرایش و زیبایی،گردشگری،روانشناسی،ابزار وب و طراحی،فروشگاه کریستال،دنیای علم وفن آوری و سایر بخشهای مفید که در اینده اضافه خواهیم کرد
اطلاعات کاربری
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 1378
  • کل نظرات : 752
  • افراد آنلاین : 60
  • تعداد اعضا : 12322
  • آی پی امروز : 283
  • آی پی دیروز : 415
  • بازدید امروز : 1,997
  • باردید دیروز : 2,396
  • گوگل امروز : 7
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 12,669
  • بازدید ماه : 12,669
  • بازدید سال : 591,111
  • بازدید کلی : 7,443,928

  • نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد